تاریخیجهاد افغانستانجهاد علیه شوروی - خاطرات جهادسلایدر

یادبود از یک خاطره در هنگام تجاوز روس ها

یادبود از یک خاطره در هنگام تجاوز روس ها

 

«ستار قادر»؛ ابرمردی که ریکارد مقابله با روس ها را در کشور از آن خود ساخت و به عنوان اولین شهید در اولین روز های تجاوز روس ها بر کشور شناخته شد!

 

حاجی عبدالرزاق حاجی‌زاده

بعد از اینکه روس ها بتاریخ 6جدی 1358 عملاً به افغانستان مداخله نموده و اولین تانک قوای سرخ شوروی از پل حیرتان بسوی افغانستان عبور کرد و قطعات متعدد قوای شوروی شامل صدوپنجاه هزار تن از سربازان یکی پی دیگری به شهر ها، مراکز ولسوالی ها، ولایات و نقاط مهم و استراتیژیک جابجا گردیدند  علما، بزرگان و موسفیدان کشور ما که با انتباه از مداخلات روس ها به کشور های مختلف، و سابقه مداخله گرایانه شان، به باز مانده های خود در گذشته ها هوشدار میدادند و میگفتند متوجه باشید خواهی نخواهی روس ها به سرزمین ما هم حمله خواهند کرد با مبتنی از همین اندیشه، زمانیکه قوای شوروی داخل افغانستان شد هنوز جبهه منظم و قوی ای از مجاهدین وجود نداشت اگر جبهه ای هم بود در نقاط دور افتیده موقعیت داشت.

مردم به تنهایی و بدون اینکه از کسی دستور یافته باشند هر کدام نسبت مقابله با قوای تازه وارد شوروی در گوشه و کنار، خود را آماده میساختند و میخواستند در برابر تهاجم بیگانگان ادای مسؤولیت نمایند بخصوص آنعده از مردم که در کنار سرک و شاهراه ها قرار داشتند بیشتر احساس مسؤولیت مینمودند از جمله این افراد یکی هم شخصی به اسم عبدالستار فرزند عبدالقادر از قریه تاجکان جبل السراج بود و به ستار قادر شهرت داشت او قدی رسا و قامت بلند داشت و از هیبت و صلابت و همچنان از همت عالی برخوردار بود. در منزلش یک میل تفنگ ( موشکُش ) داشت در گذشته ها بعضی ها از همچون تفنگ ها جهت حفاظت منازل خویش و هم به منظور شکار با خود میداشتند بر علاوه، او هر لحظه تفنگ خود را پاک میکرد و به منظور مقابله با بیگانگان آنرا آماده میساخت او تصمیم گرفته بود تا با رسیدن قوای شوروی به نواحی منزلش که در کنار سرک و در گوشه بالایی قریه موقعیت دارد مقابله خویش را با آنها آغاز نماید و انداخت های خویش را بالای قطار تازه وارد روس ها که هنور به هیچ گونه مقاومتی مواجه نگردیده بودند با آن اسلحه انجام دهد سر انجام در اولین روز های تجاوز و در شبی بارانی که موتر ها و تانک های قوای شوروی درۀ سالنگ را عبور میکردند و از منطقه جبل السراج که اولین قریه اش تاجکان و زادگاه او میباشد در حال حرکت بودند او به خانمش دستور داد تا آب غسل برایش آماده کند سپس غسل شهادت را بجا آورد زیرا میدانست تصمیمی را اتخاذ نموده است که حتماً شهید میشود و همچنان میدانست لحظاتی بعد با کسانی مقابله میکند که از عصری ترین قوت های نظامی دنیا میباشند و با تفنگ ناچیز و معمولی موشکش خود در برابر کسانی سنگر میگیرد که در هیچ صورتی قابل مقایسه با آنها نیست پس از ادای دو رکعت نماز و این نیایش، به دربار الهی که بار الها غَزای مرا و اگر شهید شوم شهادتم را به درگاهت قبول بفرما و این همت را به باز ماندگانم و سایر مسلمانان، عنایت بفرما تا غلامی و اسارت هیچ بیگانه ای را قبول ننموده دَین خود را در برابر دین و آیین ما و تمامیت ارضی ما فراموش نکنند و ادای مسولیت نمایند باالآخره او با خدا حافظی از مادر فرزندانش و رو بوسی اولاد هایش که به خواب شرین فرو رفته بودند از درب منزل خارج گردید گویی او آخرین دیدارش را با زن و فرزندانش انجام میدهد و وصیتی به خانمش هم نمود که اگر شهید شدم از فرزندانم سرپرستی خوب نمایی و لست معامله داران هم در بکس وجود دارد دیگر خدا مهربان است در پهلوی سنگی در شمال منزلش که نقطه حاکم و مشرف به سرک بود سنگرش را انتخاب کرد و در کنار آن، قرار گرفت.

خانمش میدانست او بنابر غروری که دارا بود و تصمیم نابرابری را که اتخاذ نموده است حتماً شهید میشود او که یگانه کسی بود از تصمیم شوهرش خبر داشت لحظه شماری میکرد تا تبادل فیر ها چه زمانی آغاز میگردد با گرفتن قرآن کریم در آغوشش، گاهی عقب کلکین و گاهی عقب ورسی و دروازه اطاق قرار میگرفت و با چشمان پر از اشک، سلامت ماندن شوهرش را و دو باره برگشت نمودن او را به درب منزلش از بارگاه الهی تمنا میکرد ولی او کوتاه فکر کرده بود و نمیدانست که شریک زندگی اش تصمیم عاشقانه ای اتخاذ نموده حتماً شهید میشود عبدالستار با رسیدن اولین تانک روسی بالایش شلیک کرد چندین فیر را انجام داد فیر های تفنگ موشکش که آنقدر بالای تانک تأثیر ندارد و صدای انداخت آن هم برای کسی که داخل تانک باشد شنیده نمیشود تانک عبور کرد و تانک دیگری که در عقب روان بود همچنان به سلامتی گذشت تانک سوم هم بدون اینکه آسیبی برایش برسد به حرکت خود ادامه داد موتر های نفر بر که به تعقیب می آمدند این بار او که جاغور تفنگ موشکش خود را از مرمی دو باره دک کرده بود انداخت ها را بالای یکی از آن موتر ها شروع کرد که این انداخت هایش به هدف درست اصابت کرده بود. و این لحظه روس ها دانستند که بالای شان شلیک مرمی می شود در حالیکه عدۀ هم کشته و مجروح گردیده بودند دست به مقابله زدند چون تشخیص نموده بودند که انداخت ها از یک موضع و توسط یک فرد و یک تفنگ صورت میگیرد به محل سنگر و موضع موصوف تعرض خویش را آغاز نمودند چون وی روس ها را در حال تعرض میبیند سنگر اولی خود را تغیر داده به محل دیگری قریب منزلش اخذ موقعیت میکند آنجا هم که روس ها به وی نزدیک میشوند میخواهد موقعیت دومی خود را نیز تبدیل نموده در شرق منزل برادرانش در دره گک خوردی که بطرف کوه منتهی میشد در کنار سنگی قرار گرفت و خواست از آنجا نیز انداخت هایی بالای مهاجمین انجام دهد و بعداً به طرف کوه بالا شود و در نقاط بالایی کوه سنگر گیری کند ولی روسهای تازه نفس و مجهز با همه وسایل که از چندین جهت تعرضات خود را بالایش انجام داده بودند پیش دستی نموده از چندین طرف او را مورد هدف قرار دادند ناگهان در حالیکه میخواست از یک سنگ بزرگ بالا شود مرمی ای به او اصابت نمود و مانند پرنده ایکه شکار صیاد میگردد از بالای سنگ به زیر غلطید، هنوز جام شهادت ننوشیده بود با بدن و دستان خون آلودش که آثار دستان و قرار گرفتنش بالای سنگ با رنگ خونش باقی مانده بود تلاش میکرد تا از آن سنگ بالا شود ولی روس ها که از هیچ نوع جوان مردی و ترحم انسانی ای برخوردار نبودند و برای اولین مرتبه هدف خوبی برای شان برابر شده بود جسد نیمه جان او را به ساعت 9 و چند دقیقه شب 15/14 جدی سال 1358 بار دیگر هدف مرمی های جمع کثیری از تفنگداران خود قرار داده به شهادت رسانیدند تفنگ موشکُش او را از دستش که هنوز هم آنرا در بغل داشت گرفتند و جسد متلاشی شده اش را در کنار همان سنگ بجا گذاشتند و حرکت خود را بسوی کابل دو باره آغاز نمودند گرچه مردم محل با شنیدن فیر های زیاد متوجه شده بودند که در ماحول منزل او حادثه ای اتفاق افتیده است ولی نسبت اینکه قطار های تازه وارد قوای روسی در حال حرکت بودند و همچنان منزل او در گوشه بالایی و دور تر از قریه موقعیت داشت کسی جرئت این را نمیکرد تا به آنجا رفته علت انداخت ها و فیر های مرمی را جویا شود شب سپری گردید فردایش زمزمه شهادت او پخش شد مردم از گوشه و کنار ولسوالی جهت اشتراک در جنازه آن ابر مرد و قهرمان که اولین انداخت را بالای روس ها در اولین روز های مداخله شان انجام داده بود و اولین شهید در برابر قوای مهاجم شوروی محسوب شد و ریکارد اولین شخص مقابله کننده با شوروی ها را در افغانستان بنام خود ثبت نمود جمع شدند و هر کسی در گوشه ای از شهکاری و شهامت او یاد میکرد و اشک میریخت.

به ساعت 10 قبل از ظهر یوم پانزدهم جدی جنازه او ادا گردید و سپس بخاک سپرده شد مقابله و شهادت او سرمشقی برای مقابله های بعدی در برابر روس ها گردید چنانچه دو روز بعد در یکی از قراء کلکان که در کنار سرک قرار دارد نیز یک یا دو تن از باشندگان آن، یکی از موتر های نفربر شامل قطار روس ها راهم با تفنگ های عادی موشکُش و چره ئی خویش هدف قرار دادند و تعد اد چهار یا پنج تن از عساکر روسی را به قتل رسانیدند که بنده ( نگارنده ) حینیکه از شهر کابل پس از ملاقات با برادری به اسم یحیی پسر مرحوم مدیر نصرالله خان از پنجشیر که در رابطه همین مسایل صحبت هایی داشتیم سوار بر موتر مینی بوس برگشت نموده بودم شاهد آن صحنه بودم نعش های عساکر روسی را که در کنار سرک به زمین افتیده بودند به چشم خود مشاهده نمودم که در مقابل، روس ها هم به آن قریه هجوم برده بودند و تمام ساکنان آن را اعم از پیر و جوان و خورد وکلان جمع کرده در قطاری استاده بودند که هر کدام از ترس میلرزید و نسبت اینکه ما از آن محل عبور نمودیم ندانستم روس ها با ایشان چه معامله ای را انجام دادند اینک سرگذشتی از قهرمانان تاریخ جهاد افغانستان که در اولین روز های تجاوز روس ها با لشکریان سرخ شوروی مقابله نمودند و به شهادت رسیدند در این جزوه به نشر رسید تا خاطره های پر بهای ایشان به فراموشی سپرده نشود و مسؤولیت بیاد ماندنی داستان های واقعی همچو راد مردان ادا گردیده باشد.

روح آن شهدا و سایر قربان شدگان گمنام جهاد شاد و یاد شان گرامی باد

انا لله و انا الیه راجعون

موضوعات مشابه

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button