اسلامیزن

حکمتيار: آيا روى، دست و پاى زنان شامل عورات اند؟ و آيا شنيدن صداى زن نامحرم نيز حرام است؟

حکمتيار: آيا روى، دست و پاى زنان شامل عورات اند؟ و آيا شنيدن صداى زن نامحرم نيز حرام است؟

 

نویسنده: حکمتیار، رهبر حزب اسلامی افغانستان

 

در پاسخ به ادعاء كسانى كه رأى نادرست در باره حجاب شرعى زنان دارند و مى‌گويند: تمام بدن زن؛ به شمول روى و دست ها شامل عورات اند و پوشاندنش واجب. بخشى از خطبه نماز جمعه برادر محترم حكمتيار را به اجازه و موافقه ايشان در برابر شما و آن ها مى‌گذاريم:

اجازه بدهيد بحثى در باره حجاب؛ كه موضوع داغ و حساس روز است؛ داشته باشم.

اگر اسلام از يك سو مخالف عريانى و برهنگى است و آن را به وسوسه هاى شيطانى ربط مى دهد و فرمايد: ابليس خواست انسان را برهنه كند و از بهشت بيرون نمايد؛ در مورد چگونگى لباس مرد و زن نيز رهنمود ها و ارشادات علمى دقيق خود را دارد. در حجاب شرعى نه چيزى شبيه به چادرى است و نه پوشاندن روى و دست هاى زنان. لباس شرعى زنان همان است كه در اثناء مراسم حج بايد مراعات شود. زن مُحْرِم مكلف است كه در احرام نه روى خود را بپوشاند و نه دستهايش را و در نماز پنج گانه اش در خانه و مسجد نيز مكلف به پوشاندن رو، كف دست و پاهش نيست.

در اين رابطه تمامى فقهاء، علماء و ائمه مذاهب متفق اند و رأى واحد دارند؛ با جرأت مى توان ادعاء كرد كه توافق در اين رابطه شبه اجماع است؛ به استثناء عده اى معدود كه راه غلو در پيش گرفته اند؛ ديگران همه همين رأى را دارند. از جمله صحابه؛ شخصيت هاى چون عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمر رضى الله عنهما و از ائمه شخصيت هاى چون امام ابو حنيفه، امام شافعى و امام مالك رحمهم الله؛ به همين رأى اند؛ آيات قرآن نيز بر آن صحه مى گذارد و احاديث پيامبر عليه السلام نيز؛ و مراسم حج در چهارده و نيم قرن گذشته و عمل ملياردها حاجى كه مشرف به اداء مراسم حج و عمره شده اند؛ شاهد عملى اين قضيه و سند انكار ناپذير اين رأى.  

از پيامبر عليه السلام پرسيده شد: مُحرِم بايد چه بپوشد؟ فرمود: نه پيراهن بپوشد، نه ازار، نه دستار، نه چپن، نه پا پوشى كه پاهايش را تا كعبين (برآمدگى ميان ساق و پا) بپوشاند؛ اگر نعلين ندارد؛ بايد موزه هايش را چنان قطع كند كه شبيه نعلين شود و بجلك پايش را نپوشاند؛ و زن مُحرِم نه بر رويش نقاب بيندازد و نه دستكش بپوشد.

اين روايت در بخارى ده بار آمده؛ گاهى مكمل و گاهى ناقص و بدون بخش اخير روايت؛ و در سائر كتب حديث نيز آمده؛ با عين متن و با عين سلسه راويان. بخارى چرا دو بار روايت را به گونه مكمل آورده و هشت بار ديگر ناقص و نامكمل؟ در حالى كه لازم بود تمامى روايت را بدون كم و كاست مى آورد؛ عدم انتقال يك بخش مهم روايت كه از لحاظ مفهوم به معنى نيمى از روايت و مربوط به چگونگى لباس زنان در احرام است؛ باعث شده كه برخى كوته نظر و ساده نگر؛ به اين بخش التفات نداشته و آن را ناديده بگيرند.

عدم پوشاندن روى و دست براى زنان نه تنها منحصر به دوران مراسم حج و نماز نيست؛ بلكه در خارج از اين دو حالت و به گونه عام؛ چگونگى لباس مشروع زنان همين است. در روايات منسوب به عبد الله بن عمر و عبدالله بن عباس رضى الله عنهما به همين مطلب اشاره شده و امام ابوحنيفه، امام مالك و امام شافعى رحمهم الله به اين نظر اند؛ قرآن و حديث نيز بر آن صراحت دارد.

حد حجاب براى زنان همان است كه در حج و نماز بايد مراعات كند؛ در نماز مكلف به پوشاندن روى نيست و در احرام مكلف به نه پوشاندن روى و كف دست است

قرآن به مردان و زنان مؤمن مى فرمايد كه نگاه شان را در اثناء ملاقات با غير مَحرَم فرو اندازند؛ و شرمگاهاى شان را حفظ كنند؛ يعنى دستور غض بصر هدفش نگهدارى و حفاظت از سقوط در گناه است.

اين آيات با صراحت كافى نشان مى دهد كه روى در حجاب شامل نيست؛ در صورتى كه روى پوشيده باشد فرو اندازى چشم اصلاً مجال و مورد ندارد؛ و هيچ ضرورتى به آن احساس نمى شود.

قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡ ۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡ ۚ إِنَّ ٱللّٰهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ ٣٠ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَا ۖ وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِ ۖ وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللّٰهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣١  النور

به مؤمنان بگو: از بكار گيرى زياد ديده هاى شان (در اثناء ملاقات با زنان نامحرم) بكاهند؛ و شرمگاهاى شان را نگهدارند، اين براى شان پاكيزه تر است؛ و خداوند به آن چه مى كنيد آگاه است. و به زنان مؤمن بگو: از بكار گيرى زياد ديده هاى شان (در اثناء ملاقات با مردان نامحرم) بكاهند و شرمگاهاى شان را نگهدارند؛ و زينت (زيور) شان را نمايان نكنند؛ مگر آن بخشش كه نمايان است؛ و بايد روسرى هاى شان را بر گريبان شان فرو اندازند و زينت (زيور) شان را نمايان نكنند؛ مگر به شوهران شان، پدران شان، پدران شوهران شان، پسران شان؛ پسران شوهران شان، برادران شان، پسران برادران شان، پسران خواهران شان، زنان خلط با ايشان، كنيزان شان، دنباله روانى كه نياز جنسى در آنان نيست (از قبيل: افراد مخنث، پيران فرتوت، اشخاص فلج) و كودكانى كه هنوز بر عورت زنان آگاهى ندارند ( و چيزى از امور جنسى نمى‌دانند ) و پاهاى خود را (به هنگام راه رفتن به زمين ) چنان نه كوبند كه زيورات پنهان كرده شان؛ دانسته شود. و اى مؤمنان! همگى به سوى خدا برگرديد تا رستگار شويد.‏

از عبد الله بن عباس رضي الله عنهما روايت است كه در آخرين حج پيامبر عليه السلام و در حالى كه در منى تشريف داشت؛ و فضل بن عباس در عقبش بود؛ زنى از وى پرسشى داشت و به جواب او مصروف بود؛ فضل كه نو جوان بود؛ به اين زن با التفات نگه مى كرد؛ پيامبر عليه السلام روى او را به سوى ديگر تغيير داد… عبد الله بن عباس بعداً پرسيد: يا رسول الله! چرا چنين كردى؛ فرمود: هر دو جوان بودند؛ از شيطان بر آنان مطمئن و آمن نبودم….

اين روايت به صراحت نشان مى دهد كه زنان تا پايان حيات پيامبر عليه السلام در اثناء اداء مراسم حج رو هاى شان را نمى پوشاندند. از اين روايت به وضوح فهميده مى شود كه هيچ دستور ديگرى آن را منسوخ نكرده؛ چون متعلق به آخرين روزهاى حيات پيامبر عليه السلام بوده است. روايت اين است:

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، أَنَّ امْرَأَةً مِنْ خَثْعَمَ اسْتَفْتَتْ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي حَجَّةِ الوَدَاعِ، وَالفَضْلُ بْنُ عَبَّاسٍ رَدِيفُ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّ فَرِيضَةَ اللهِ عَلَى عِبَادِهِ أَدْرَكَتْ أَبِي شَيْخًا كَبِيرًا، لاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَسْتَوِيَ عَلَى الرَّاحِلَةِ، فَهَلْ يَقْضِي أَنْ أَحُجَّ عَنْهُ؟ قَالَ: «نَعَمْ» فَأَخَذَ الْفَضْلُ بْنُ عَبَّاسٍ يَلْتَفِتُ إِلَيْهَا، وَكَانَتِ امْرَأَةً حَسْنَاءَ، فَأَخَذَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْفَضْلَ، فَحَوَّلَ وَجْهَهُ مِنَ الشِّقِّ الْآخَر.

زاد غيره: فقال له العباس: يا رسول الله لم لويت عنق ابن عمك؟ قال: “رأيت شابا وشابة؛ فلم آمن الشيطان عليهما ” وهو عند البخاري ومسلم وأبي داود والنسائي أيضا وكذا أحمد.

همچنان عائشه رضي الله عنها روايت مى كند كه خواهرش اسماء وارد خانه اش شد؛ در حالى كه جامه نازك شامى پوشيده بود؛ پيامبر عليه السلام از ديدن به سوى او اعراض كرد؛ و گفت: اين چه كارى است اى اسماء؟! زمانى كه زن به بلوغ مى رسد برايش مناسب نيست كه هيچ بخش بدنش ديده شود؛ جز روى و دو دستش. روايت اين است:

عن عائشةَ أُمِّ المُؤمِنينَ، أنَّ أسماءَ بنتَ أبي بكرٍ رضي الله عنهما؛ دَخَلَت عَلَيها – وعِندَها النَّبيُّ – صلى الله عليه وسلم – في ثيابٍ شاميَّةٍ رِقاقٍ فضَرَبَ رسولُ اللهِ – صلى الله عليه وسلم – إلى الأرض ببَصَرِه قال: “ما هَذا يا أسماءُ؟ ” إنَّ المَرأَةَ إذا بَلَغَتِ المَحيضَ لَم يَصلُح أن يُرَى مِنها إلَّا هَذا وهَذا”. وأَشارَ إلَى كَفِّه ووَجهِهِ السنن الكبرى للبيهقي

همچنان عائشه رضي الله عنها مى فرمايد: زنى نوشته اى را در دستش بسوى پيامبر عليه السلام دراز كرد؛ اما وى دستش را به سوى او دراز نكرد؛ گفت: يا رسول الله! دستم را با نوشته اى بسويت دراز كردم ولى آن را نگرفتى! فرمود: نفهيدم كه اين دست مرد است يا زن؛ گفت: دست زن است؛ فرمود: اگر تو زن هستى بايد ناخن هايت را با حناء تغيير مى دادى.

وعَنْ عَائِشَةَ رضي الله عنها أَنَّ امْرَأَةً مَدَّتْ يَدَهَا إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم بِكِتَابٍ ” فَقَبَضَ يَدَهُ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللهِ، مَدَدْتُ يَدِي إِلَيْكَ بِكِتَابٍ فَلَمْ تَأخُذْهُ، فَقَالَ: ” إِنِّي لَمْ أَدْرِ أَيَدُ امْرَأَةٍ هِيَ أَوْ رَجُلٍ ” , قَالَتْ: بَلْ يَدُ امْرَأَةٍ، قَالَ: ” لَوْ كُنْتِ امْرَأَةً لَغَيَّرْتِ أَظْفَارَكِ بِالْحِنَّاءِ ” , وهذا حديث حسن أخرجه أبو داود في (السنن) ففي هذا الحديث دلالة ظاهرةٌ على أن كفَّ المرأة ليس بعورة؛ لأنه صلى الله عليه وسلم نظر إليه؛ وأمر بخضْبِه ليكون ذلك فارقا من الفوارق بين الرجل والمرأة؛ وفي ذلك إقرارٌ منه صلى الله عليه وسلم لِكَشْفِه من المرأة.

از ابن عباس رضي الله عنه روايت است كه از او پرسيده شد؛ نماز عيد را با پيامبر عليه السلام شاهد بوده اى؟ گفت: آرى؛ و اگر در وضع خردسالى نبودم شاهدش نمى شدم؛ سپس از چگونگى نماز و خطبه پيامبر عليه السلام حكايت مى كند؛ تا آن كه نزد زنانى مى رود كه در نماز عيد شركت كرده بودند؛ به ايشان وعظ و نصيحت كرد و به دادن صدقه گماشت؛ زنان را ديدم كه صدقات شان را به دست خود در دامن يا رداء بلال مى انداختند. سپس وى و بلال به سوى خانه رفتند. (يعنى ابن عباس شاهد دست هاى برهنه زنان در اجتماع روز عيد بود). روايت اين است:

عن ابن عباس رضي الله عنه قِيلَ لَهُ: أَشَهِدْتَ العِيدَ مَعَ النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم؟ , قَالَ: نَعَمْ، وَلَوْلاَ مَكَانِي مِنَ الصِّغَرِ مَا شَهِدْتُهُ: حَتَّى أَتَى العَلَمَ الَّذِي عِنْدَ دَارِ كَثِيرِ بْنِ الصَّلْتِ، فَصَلَّى، ثُمَّ خَطَبَ، ثُمَّ أَتَى النِّسَاءَ وَمَعَهُ بِلاَلٌ، فَوَعَظَهُنَّ، وَذَكَّرَهُنَّ، وَأَمَرَهُنَّ بِالصَّدَقَةِ، فَرَأَيْتُهُنَّ يَهْوِينَ بِأَيْدِيهِنَّ يَقْذِفْنَهُ فِي ثَوْبِ بِلاَلٍ، ثُمَّ انْطَلَقَ هُوَ وَبِلاَلٌ إِلَى بَيْتِهِ “. أخرجه البخاري. (فهذا ابن عباس بحضرة رسول الله صلى الله عليه وسلم رأى أيديهن؛ فصحَّ أن اليد من المرأة والوجه ليسا عورة وما عداهما فَفَرْضٌ عليها سَتْرُه)

عبدالله بن عباس رضي الله عنه در مورد اين بخش آيه وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا} زينت شان را بر ملا نسازند مگر آن بخشش كه نمايان است؛ گفت: يعنى كف دست و روى.

عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رضي الله عنهما أَنَّهُ قَالَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: {وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا}  قَالَ: الْكَفُّ وَرُقْعَةُ الْوَجْهِ.

از عبد الله بن عمر نيز روايت است كه  زينت نمايان؛ روى و دست است:

عَنْ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: الزِّينَةُ الظَّاهِرَةُ: الْوَجْهُ وَالْكَفَّانِ.

و روايت ديگر از عائشه رضي الله عنها نيز صراحت دارد كه روى و دست شامل حجاب زنان نيست.

مى‌گويد: ما زنان پيامبر نماز فجر را با رسول الله صلى الله عليه و سلم يك جا مى خوانديم؛ در حالى كه رداهاى دراز پوشيده بوديم؛ بعد به خانه هاى بر مى گشتند در حالى از تاريكى شناخته نمى شدند.

عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: كُنَّ نِسَاءَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّينَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْفَجْرَ مُتَلَفِّعَاتٍ بِمُرُوطِهِنَّ ثُمَّ يَرْجِعْنَ إِلَى بُيُوتِهِنَّ لا يُعْرَفْنَ مِنَ الْغَلَسِ.

يعنى دليل عدم شناسايى شان تاريكى بود؛ نه پنهان بودن روى شان؛ اگر تاريكى نبود حتماً شناخته مى شدند

از جابر بن عبد الله رضي الله عنه روايت است كه شاهد نماز عيد با رسول الله صلى الله عليه و سلم بود؛ نماز را قبل از خطبه آغاز كرد؛ بدون أذان و اقامت، بعد در حالى كه بر بلال تكيه كرده بود؛ برخاست و مردم را مخاطب قرار داد، حمد و ثناء خدا را گفت و به آنان پند و نصيحت كرد؛ سپس در حالت تكيه بر بلال به سوى زنان رفت و به آنان وعظ نصيحت كرد؛ و فرمود: صدقه بدهيد و متوجه باشيد كه اكثريت دوزخيان زنان خواهند بود؛ يكى از زنان از طبقه فقراء با رخسار و گونه هاى سياه وش (كه آثار فقر در آن نمايان بود) برخاست و گفت: چرا يا رسول الله؟ فرمود: شكوه و شكايت تان زياد است و سپاسگزارى تان از خويشاوندان اندك. (اين روايت نيز دال بر آن است كه روى زنان پنهان و پوشيده نبود و راوى شاهد آثار فقر در گونه سياه زنى بود كه از پيامبر عليه السلام پرسيد). روايت اين است:

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ؛ لَقَدْ شَهِدَ الصَّلَاةَ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي يَوْمِ عِيدٍ فَبَدَأَ بِالصَّلَاةِ قَبْلَ الْخُطْبَةِ بِلَا أَذَانٍ وَلَا إِقَامَةٍ، ثُمَّ قَامَ مُتَوَكِّئًا عَلَى بِلَالٍ فَخَطَبَ النَّاسَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ وَوَعَظَهُمْ وَذَكَّرَهُمْ وَمَضَى مُتَوَكِّئًا عَلَى بِلَالٍ فَأَتَى النِّسَاءَ فَوَعَظَهُنَّ وَذَكَّرَهُنَّ وَقَالَ: «تَصَدَّقْنَ فَإِنَّ أَكْثَرَكُنَّ حَطَبُ جَهَنَّمَ»، فَقَامَتِ امْرَأَةٌ مِنْ سَفِلَةِ النِّسَاءِ سَفْعَاءُ الْخَدَّيْنِ، فَقَالَتْ: لِمَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟، قَالَ: «إِنَّكُنَّ تُكْثِرْنَ الشَّكَاةَ وَتَكْفُرْنَ الْعَشِيرَ» فَجَعَلْنَ يَتَصَدَّقْنَ مِنْ خَوَاتِمِهِنَّ وَقَلَائِدِهِنَّ وَأَقْلُبَتِهِنَّ يُعْطِينَهُ بِلَالًا يَتَصَدَّقْنَ بِهِ.

برادران و خواهران عزيز!

قضيه چگونگى لباس مشروع مرد و زن بايد به گونه اساسى و قانونى حل شود؛ بايد رسما و از سوى مسئولين حكومت به همه ابلاغ شود؛ اكثريت افغان ها حنفى مذهب اند؛ از نظر احناف روى و دست هاى زنان شامل حجاب نيستند؛ امام شافعى و امام مالك نيز به اين نظر اند، اهل تشيع نيز رأى مشابه دارند، در ايران به همين رأى عمل مى كنند؛ چيزى شبيه جلباب مى پوشند؛ آيات قرآن و احاديث پيامبر عليه السلام نيز مؤيد اين رأى اند؛ هيچ آيه قرآن؛ نه صراحتاً و نه اشارتاً؛ به پوشاندن روى و دست ها؛ نپرداخته؛ اگر روى شامل حجاب بود؛  بايد با صراحت كامل به آن پرداخته مى شد؛ همانگونه كه به گريبان (و اعضاء مربوط اين بخش: سينه و گردن)  پرداخته شده

سُبْحَانَكَ اللهُمَّ بِحَمْدِكَ نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، نَسْتَغْفِرُكَ وَنَتُوبُ إِلَيْكَ

در باره عدم حرمت شنيدن صداء زن نيز إن شاء الله بحثى مفصل و مستند بر آيات صريح و احاديث صحيح رسول الله صلى الله عليه و سلم خواهيم داشت.

موضوعات مشابه

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button