اولین جلسه درسی محترم حکمتیار تحت عنوان فتنه تکفیر و انتحار برگزار گردید
اولين حلقه درسی جناب انجينير حکمتيار أمير محترم حاا تحت عنوان «فتنه تکفير و انتحار» در تالار تلويزيون جهانی بريا و در حضور جمع غفير از برادران برگزار گرديد.
محترم حکمتیار امیر معزز حزب اسلامی افغانستان به ادامه درس جديد فرمود:
براى سلسه جديد درس ها اين موضوع را انتخاب كرده ايم؛
(فتنه تكفير و انتحار)
كه در مجموع شامل اين بحث ها است: جنگ با اهل ايمان، انفجار در مساجد، انكار از صريح ترين آيات و اصرار بر غريب ترين روايات
اين يكى از قضاياى حاد ما افغان ها به گونه خاص و مجموع امت اسلامى به گونه عام است. فتنه اى گروهى كه نظيرش را در تاريخ كمتر مىتوان يافت؛ گروهى كه در پوشش مذهب با مذهب مىجنگد، مؤمنان را تكفير مىكند، پيروى از مذهب را شرك مىخواند، ائمه تابع قرآن و سنت را اهل الرأى پنداشته و حتى از تكفير آنان نيز خوددارى نمىورزد، نه مذهب و ائمه مذاهب از تاخت و تاز آنها مصون است و نه مساجد ما، در مساجد در اثناء نماز هاى جمعه، عيد و نماز هاى پنجگانه و در مدارس اثناء حلقه هاى درسى تفسير و حديث؛ به انفجارات و عمليات انتحارى متوسل مىشوند، جهاد اسلامى ملت مؤمن افغان عليه بزرگترين طاغوت تاريخ؛ اتحاد شوروى را جنگ مشركين و ملحدين مىناميدند، در باره همه نهضت هاى اسلامى كه نقش سازنده در بيدارى امت و مقاومت در برابر تهاجم فكرى غرب عليه اسلام دارند؛ موضع خصمانه اختيار كرده و حتى از همدستى و همراهى با نيروهاى مهاجم عليه نهضت اسلامى خوددارى نمىورزند؛ عليه اخوان المسلمين با جنرال سيسى سيكولر و قاتل هزاران مصرى متعهد به اسلام؛ يكجا شدند؛ با كسى كه دست هايش بخون صد ها شخصيت نامور، داعى و مجاهد سرخ است و مايه ننگ براى مصر و تاريخش؛ اين گروه در افغانستان، عراق، سوريه، ليبيا و بقيه كشور هاى اسلامى يكجا با اشغالگران صليبى ظهور كرد و همزمان و همگام با اين مهاجمين؛ عليه مجاهدان مؤمن جنگيد؛ چهره خبيثش در قيام حماسه آفرين حماس سربلند و پرچمدار عزت و عظمت اسلام؛ به خوبى افشاء گرديد؛ با وقاحت و بدون شرم و آزرم عليه حماس اعلان جنگ كرد!! در حالى كه همه مؤمنان و همه آزادى خواهان و عدالت خواهان دنيا از ملت فلسطين حمايت كردند و تظاهرات مليونى در گوشه گوشه دنيا و حتى در برابر قصر سفيد، و پايتخت ها و شهر هاى بزرگ دنيا و تمامى حاميان اسرائيل برپا كردند؛ به حال ملت مظلوم غزه اشك ريختند، پرچم اسرائيل و امريكا را لگدمال نمودند… اما اهل تكفير نه رگ غيرت و انسانيت شان جنبيد و نه ترحم و عاطفه شان؛ چگونه باور كنيم اين ها اهل صادق حديث و ايمان اند؛ در حالى كه قرآن مىفرمايد:
وَمَا لَكُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا 75 النساء
و چرا در راه خدا و (براى نجات) مردان، زنان و كودكان ناتوان و مستضعفى نمىجنگيد كه مىگويند: اى پروردگار ما! از اين ديارى كه صاحبان و ساكنان آن ستمگر اند؛ ما را بيرون كن؛ و از جانب خود حمايتگرى براى ما قرار ده و از سوى خود ياورى براى ما بگمار!!
و رسول الله صلى الله عليه و سلم فرموده است:
… مَنْ مَشَى مَعَ ظَالِمٍ لِيُعِينَهُ وَهُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ؛ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الإِسْلاَمِ. المعجم الكبير للطبرانى
هر كى با ظالمى همراهى كرد؛ براى آن كه كمكش كند؛ در حالى كه مىداند ظالم است؛ يقيناً كه از دائره اسلام خارج شد.
جناب حکمتيار در ادامه وضاحت خود می افزاید:
تمامى اين شرارت هاى ضد اسلام و مسلمين را در پوشش مذهب و با استناد مغالطه آميز بر آيات و روايات انجام مىدهند؛ در باره الله متعال، قرآن و رسول الله صلى الله عليه و سلم و حديثش؛ حرف ها و باور هايى دارند و تبليغ مىكنند كه هم با قرآن و حديث صحيح متعارض است و هم با عقل و علم در تقابل؛ خدا را به مخلوق تشبيه مىكنند؛ قرآن را غير كامل و ناكافى و پيامبر را با صفاتى مىستايند كه الله متعال؛ در قرآنى كه بر او نازل كرده؛ نستوده؛ او را شريك خداى احكم الحاكمين در حكم و شرع؛ مىپندارند و غريب ترين روايات را بر صريح ترين آيات ترجيح مىدهند؛ با مؤمنان مىجنگند، در مساجد و در اثناء نماز انفجارات و عمليات انتحارى انجام مىدهند و آن را عمليات استشهادى ناميده و وسيله رسيدن به بهشت مىپندارند؛ مبناء تمامى باور هاى شاذ شان روايات است؛ آن هم روايات آحاد و عمدتاً غريب مطلق؛ نه تنها غريب مطلق بل اغرب. عقل و خرد شان نيز چنان كه روايت را نه از متن و محتوى آن؛ بل از روى راوى آن؛ صحيح يا ناصحيح مىخوانند!! از درك قباحت اين اسلوب نادرست نيز عاجز اند؛ در حالىكه ما انسان ها؛ خالق و آفريدگار مان را يا از مخلوقش مىشناسيم و يا از كتابىكه فرستاده؛ و محمد را كه درود و سلام الله بر وى؛ نا ديده و به رويت قرآنىكه او حامل و داعى اش بوده؛ چون رسول الله پذيرفته ايم و بر او ايمان آورده ايم؛ هر راوى را نيز از روايتش مىشناسيم؛ نه از شخصيتش؛ شخصيتش را در آينه روايتش درك مىكنيم؛ عجيب است كه عده اى چنان شخصيت پرست مىشوند كه هر حرف منسوب به شخص محبوب شان را؛ بدون ارجاع آن به كتاب خدا و محك عقل؛ چشم بسته مىپذيرند و چنان به آن مىچسپند كه با وجود تعارض جدى با قرآن و متصادم با عقل و خرد؛ نمىتوانند از آن منصرف شوند.
اين گروه منتسب به اهل حديث و سلف، سربازگيرى شان بيشتر از اين دو مجموعه است؛ و استناد شان بيشتر بر بخارى؛ اما بدون شك نه سلفى اند، نه اهل حديث و نه پيرو امام بخارى.
ایشان همچنان در ادامه توضیح بیشتر اين را نيز اضافه نمود:
مجاهدين مؤمن، دعوتگران متعهد به اسلام و مدافعين حريم قرآن و سنت چاره اى جز اين ندارند كه در برابر فتنه تكفيرى ها و انتحارى ها محكم بايستند، به سياست هاى مغاير و منافى اسلام و مبانى غلط فكرى و اعتقادى اين گروه شرور، در خدمت دشمن و مايه اختلاف ميان امت بپردازند و عيب ها و تحريف هايش را نمايان كنند!!
ایشان افزودند:
به حكم ايمان و براى دفاع از ارزش هاى دينى مان اين مبارزه را آغاز كرده ايم، اين نوشته را نيز با همين انگيزه به مبانى مذهبى و افكار و آراء شاذ و مردود اين گروه اختصاص داده ايم؛ و تحت اين عنوان ها به آن پرداخته ايم:
چرا حكمة البارئ؛ ترجمه و شرح بخارى را نوشتم؟
پس منظر تبارز اهل حديث
تسميه اهل حديث؛ بدعت قبيح و مذموم
مشكل اهل ظاهر با قرآن
تكفيرى ها و عدم باور به كافى و كامل بودن قرآن
دلائل سست اين بد باوران
معنى (وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ) چيست؟
پيامبر عليه السلام و تأكيدش بر كافى بودن قرآن
منازعه زيادت و نقصان در ايمان و اختلاف امام بخارى با ائمه قبل از وى ائمه و محدثينى كه صحيح بخارى را نقد كرده اند
چرا رسول الله صلى الله عليه و سلم اجازه نوشتن حديث را نداد؟
آيا براى اثبات صحت روايت؛ اعتبار راوىكافى است؟
ديدگاه هاى شاذ و مردود اهل ظاهر در باره ذات الله متعال
اهل ظاهر و تعبير نادرست استوى على العرش
اسماء و صفات الله متعال و كج انديشى هاى اصحاب ظاهر
اهل ظاهر و بد فهمى استعاره هاى قرآن
نگاهى به برخى افكار عشاذ ابن تيميه در باره صفات الله متعال
تلاش ناكام براى اثبات مكان، حد، جهت و حركت براى الله
فتنه خلق و عدم خلق قرآن و اختلاف امام بخارى با استادش
ريشه اصلى فتنه تكفيرى ها
فتوى هاى تكفيرى ها
آيا اكنون لزوم تنقيح روايات منتفى است؟
روايات متعارض با قرآن
آيا هر سخن پيامبر وحى است؟
آياتى كه در آن گفته شده: هر كلام پيامبر وحى نيست
افتراءات عليه رسول الله صلى الله عليه و سلم
روايت زده ها در خدمت مستشرقين
آيا ازدواج عائشه رضى الله عنها؛ در 6-9 سالگى بود؟
روايات مشبوه در باره ازدواج صفيه رضى الله عنها
نمونه هايى از روايات صد در صد نادرست و خلاف حقيقت
براى زنان در چه مقدار سفر؛ وجود محرم لازم است؟
حقيقت حوض كوثر
پرسشهايى از انقلابى نما هاى تكفيرى
آيا ايمان به كامل بودن قرآن؛ به معنى انكار از حديث است؟
همچنان آقای حکمتيار به خاطر وضاحت بيشتر افزود:
شايد عده اى اين پرسش را داشته باشند كه چرا در شرائط خيلى سخت زندگى ام؛ و در حالى كه تحت تعقيب شديد نيروهاى امريكايى قرار داشتم؛ چرا در چنين شرائطى به نوشتن كتاب ها پرداختم؛ و چرا حكمة البارئ را كه ترجمه و شرح صحيح بخارى به زبان پشتو است؛ نوشتم و در چنين حالتى وقت زياد را به نوشتن اين كتاب اختصاص دادم؟
مشر معزز در رابطه به پاسخ پرسشهای مطرح شده اضافه نمود و گفت:
بايد عرض كنم كه من از نو جوانى تا حال در اين 55 سال؛ زندگى سخت پر فراز و نشيب؛ و مصروف دعوت و مبارزه داشتم؛ تا تهاجم ناتو بر افغانستان؛ فرصت كافى و مناسب براى تحقيق و مطالعه نيافتم؛ اين تهاجم و متعاقب آن تعقيب سرى و معلن از سوى امريكا و مجبور شدن به مبارزه سرى؛ فرصت مطالعه و تحقيق را برايم فراهم كرد؛ هر چند در اين مدت نيز در وضعيتى قرار داشتم كه بيش از 45 بار محل اقامتم را به دلائل امنيتى تغيير داده ام؛ خدا را شاهد مىگيرم كه صحيح بخارى را فقط براى درك بيشتر و بهتر حديث و تحقيق عميقتر انتخاب كردم؛ گمان مىكردم كه همه روايات بخارى هم از ناحيه متن صحيح اند و هم از ناحيه سند؛ با اين احساس و پيش فرض كه بخارى معتبر ترين كتاب حديث است؛ به مطالعه و بعداً شرح آن پرداختم. در جريان نوشتن جلد دوم تفسير بودم كه احساس كردم؛ بدون فهم جامع از حديث و توانمندى شناخت صحيح از ضعيف؛ تفسير من؛ ناقص، نارسا و غير كامل خواهد بود؛ به اين دليل صحيح بخارى را براى تحقيق انتخاب كردم؛ چون همواره و مكرر شنيده بودم كه اصح كتب حديث است؛ اين تبليغات را بيشتر از گروهاى شنيده بودم كه مسمى به اهل حديث اند؛ اما در عمل؛ آنان را چنان يافته ام كه از تمامى كتب حديث؛ تنها صحيح بخارى را مىپذيرند؛ آن هم به گونه اى كه روايات ضعيف بخارى را بر روايات صحيح بقيه كتب ترجيح مىدهند؛ و حتى رواياتى را كه از ناحيه سند غريب مطلق و از ناحيه متن و محتوى يا متعارض با قرآن اند و يا چنان كه هيچ شاهدى براى آن در قرآن نمىيابيم. در جريان تحقيق متوجه شدم كه اكثريت مطلق روايات بخارى غريب مطلق اند؛ به گونه اى كه در يك طبقه تنها يك يك راوى دارد؛ اين را كاملاً خلاف انتظار خود يافتم و برايم حيرت آور بود؛ نه قصد نقد بخارى را داشتم و نه خود را اهل نقد مىپنداشتم.
جناب حکمتيار به خاطر توضیح بيشتر می افزايد:
هر چند بعيد مىپنداشتم كه همه امت اسلامى و علماء مذهبى آن؛ جز قرآن؛ بر كتابى ديگر و صحت كامل آن؛ در مستوى اجماع متفق باشند؛ اختلافات گسترده امت؛ آن هم اختلافات شديد مذهبى؛ به پيمانه اى كه يكى ديگر را تكفير مىكند و مباح الدم مىپندارد؛ و از اين هم باكى ندارد كه در مساجد و مدارس حريف و رقيب مسلمان خود؛ در اثناء نماز عمليات انتحارى انجام دهد و زير منبر بم بگذارد و منفجر كند. اين اختلافات شديد بر عدم صحت اين ادعاء شهادت مىدهد؛ كه امت و علماء آن در رابطه به كتابى جز قرآن كاملاً متفق باشند؛ ولى تصور نمىكردم؛ انسانى مؤمن؛ با ظاهر آراسته و ملبس با عباء و قباء؛ و به سبب تعصب مذهبى؛ در باره حديث رسول الله صلى الله عليه و سلم و كتاب مربوط به آن دروغ بگويد و عمداً مرتكب غلو و مبالغه شود!! صحيح بخارى را براى مطالعه دقيق و تحقيق در حديث انتخاب كردم؛ با اين انگيزه كه بايد معتبر ترين كتاب را انتخاب كنم؛ من قرآن و حديث را نه براى دريافت سند فراغت از يك مدرسه و مؤسسه خوانده ام؛ و نه به غرض توظيف در دستگاه دولتى يا شخصى؛ و يا به عنوان امام، خطيب، استاد و قاضى؛ بلكه نخست به حكم ايمان و عقيده ام؛ و دفاع از دين و باور هاى دينى و مذهبى ام؛ به مبارزه وادار و اين راه را در پيش گرفته ام؛ سپس در همين راستا و در خم و پيچ همين مبارزه؛ به مطالعه دقيق قرآن و حديث؛ چون لوازم اساسى اين مبارزه؛ پرداخته ام؛ حفظ قرآن را در زندان آغاز كردم؛ الحمد لله تا حال دو ثلث آن را چنان حفظ كرده ام كه در هر 4 ماه آن را در نماز هاى صبح تكرار مىكنم؛ مطالعه تفسير را نيز در زندان آغاز كردم؛ و در دوران جهاد عليه امريكا؛ تفسير قرآن در 8 جلد را نوشتم؛ من از رهنمود هاى قرآن و از تجربه خود؛ درك كردم كه درب فهم دقيق قرآن و اسرار و رموزش؛ به روى كسى باز مىشود و توفيق فهم درست آن را مىيابد كه تشنه حقيقت و در جستجوى آن باشد و با ذهن شفاف در برابرش زانو مىزند؛ نه آن كه غرض كسب سند؛ در پاى درس استاد مىنشيند و از دين وسيله تأمين رزق و روزى مىسازد؛ اين كتاب؛ رهنماى مجاهدانى مؤمن است كه حاضر اند در راه خدا و براى تحقق حق و عدالت از مال و جان خود مايه بگذارند و آماده هر نوع قربانى باشند؛ چنانچه قرآن مىفرمايد:
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ 69 العنكبوت
و آنان كه براى ما جهاد كردند؛ حتماً به راههاى هدايت مان رهنمايى شان مىكنيم؛ و قطعاً خدا با نيكوكاران است.
كسانى كه با پروردگار شان؛ هر روز بار ها؛ و در اثناء نماز هاى شان؛ با اين الفاظ تعهد مىكنند: خدايا! تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو استعانت مىجوييم؛ سپس دعاء و تمناى شان اين است: (ما را به اين راه مستقيم (عبادت و استعانت تو) هدايت كن؛ پاسخ قرآن به آنان چنين است:
ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ 25 الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ 3 البقرة
اين است همان كتابى كه هيچ شكى در آن نيست؛ رهنمودى براى پرهيزگاران؛ آنان كه به غيب ايمان دارند، نماز بر پا مىدارند و از رزقى كه به ايشان داده ايم؛ انفاق مىكنند.
آرى؛ اين كتاب؛ گام به گام؛ خواهان قربانى است؛ قربانى مال و جان و هر آنچه خدايش به انسان داده؛ كسى مىتواند آن را بپذيرد و رهنمود زندگى خود در تمامى عرصه ها قرار دهد كه ايثارگر است و همواره آماده قربانى؛ اما افراد ترسو، طماع، حريص، بخيل، بنده درهم و دينار؛ و آن كه از دين دكان و وسيله تأمين رزق و روزى مىسازد؛ رهنمود هاى قرآن را خلاف سليقه و مزاج خود مىيابد و پيروى از آن را دشوار. افراد خدا جو، حق پرست، عدالت پسند و ستم ستيز؛ اين كتاب را گم شده خود مىيابند؛ آن را رهنمود خود مىگيرند، در راه الله، حاكميت قرآن، دفاع از حق و عدالت و تحقق اهداف و آرمانهاى مقدس و بلند؛ آماده قربانى همه چيز خود مىشوند. من عملاً و در خم و پيچ مبارزه طولانى ام؛ مشاهده كرده ام كه در راه بر افراشتن پرچم دين و حاكميت آن در تمامى عرصه هاى زندگى؛ كسانى را اولين و بد ترين مانع و مخالف يافتم كه از دين دام و دكان مىسازند؛ همان گونه كه قرآن مىفرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ …. 34 التوبة
اى مؤمنان! اكثريت احبار (پيشوايان مذهبى) و رهبان (مشائخ و روحانيون) مال هاى مردم را به ناحق مىخورند و از راه الله باز مىدارند.
وَتَرَىٰ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَأَكۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٦٢ لَوۡلَا يَنۡهَىٰهُمُ ٱلرَّبَّٰنِيُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ عَن قَوۡلِهِمُ ٱلۡإِثۡمَ وَأَكۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَصۡنَعُونَ٦٣ المائدة
و بسيارى از آنان را مىبينى كه در گناه، ستمگرى و خوردن مال حرام؛ می شتابند؛ چه زشت است آنچه مىكنند! چرا پيشوايان مذهبى مسيحى و علماء يهودى آنان را از سخنان گناهآلود شان و خوردن مال حرام مانع نشدند؟ چه زشت است آنچه مىكنند!
ایشان می افزايد:
مفسران و محققانى را اهل حق يافتم كه با دستگاهاى حاكم عصر خود درگير مبارزه بوده اند و تفسير شان را در زندان و تبعيد نوشته اند. و اما مفتى هاى سركارى را كه در خدمت دربار ها بوده اند؛ اكثراً عاجز از تفسير درست و صحيح و در مواردى اهل تدليس و تلبيس حق با باطل يافته ام.
حلقه درسی طبق معمول بعد از مرحله سوال و جواب به دعای اختتامیه مشر معزز پايان يافت.