جهاد افغانستانسلایدر

استفاده از راه های تحت الارضی و یادی از پیکار های مجاهدین رباط پروان در مقابل شوروی ها

استفاده از راه های تحت الارضی و یادی از پیکار های مجاهدین رباط پروان در مقابل شوروی ها

این  داستان تراژید اسارت پاچای رباط یکی از قوماندانان دلیر حزب اسلامی بدست روس ها در سال ۱۳۶۲ و شهادت مظلومانه او بدست وابستگان و گماشتگان قوای شوروی در صفوف مجاهدین میباشد.

 

نویسنده: حاجی عبدالرزاق حاجی زاده

دیگر مقابلۀ مجاهدین با روس ها به امر عادی و  معمولی تبدیل شده بود با وجود اینکه روس ها از شدت بیشتر در جنگ ها کار میگرفتند به همان اندازه جنگ برای مجاهدین هم عادی شده میرفت این، زمانیست که وقتی قوای روس ها علیه سنگر های مجاهدین دست به حمله میزدند ولی مجاهدین خود را مخفی نمی نمیکردند و به جنگ رویاروی و باالمواجه با ایشان پاسخ میگفتند مجاهدین هم با حصول غنایم جنگی در عملیات ها که بهترین اسلحۀ کلکوف ، پیکا و کلشینکوف های روسی را بدست داشتند صاحب اسلحۀ مدرن شده بودند و همچنان تداوم جنگ ، ایشان را با تکتیک های جنگی آشنا ساخته بود و در عین حال که روس ها به شدت جنگ ها و حملات خود چندین برابر افزوده بودند یکی از پلان های مزورانۀ شان هم این بود تا از طریق تفاهمات و سپس بوسیلۀ امکانات، عدۀ را از شدت مقابله های شان بکاهند ولی آنانیکه جنگ را از لحاظ عقیده و ایمان پذیرفته بودند و با درک این مسئله که با روس ها به عنوان دشمنان خدا و متجاوزین میرزمند بر علاوۀ اینکه تحت تأثیر پلان های زیرکانۀ روس ها قرار نگرفتند بروال معمول به انجام عملیات های خود ادامه میدادند بدین لحاظ روس ها بستوه آمده بودند و در صدد این بودند تا از هر طریق ممکن بتوانند از وجود همچو راد مردانی خود را نجات بدهند چون سنگر ها و مناطق مربوط این رزم آوران جهاد واضح بود همچنان با گماشتن افراد جاسوس در میان مجاهدین ساحۀ بود و باش بزرگان آشتی ناپذیر خود را مشخص می ساختند یا وحشیانه بمباردمان میکردند و یا دست به شبخون و حملات بزرگتر میزدند از جمله کسانیکه تحت این پلان و برنامۀ ایشان قرار داشت قومندان دلیر و دلباختۀ جهاد مرحوم پاچای رباط بود او با تشکیل گروپ های متعددی از مجاهدین، جبهۀ بزرگی را در کنار شاهراه کابل پروان که از دو سرکه بگرام به دو طرف میدان هوایی و شهر چهاریکار قرار داشت تشکیل داده بود قومندانان دلیری که بنام های، حاجی محمد طائوس ، سید امیر، قوماندان احمدزی، شهید توریالی، شهید غلام حضرت، معلم نوررحمن، معلم حیات الله مشهور به معلم ضعف و غیره میباشند او را همرکاب بودند او که از چندین بمبارد و حملۀ وحشیانۀ روس ها جان بسلامت برده بود بعد از اینکه راپور دقیقی از محل بود و باش او بوسیلۀ جاسوسان خود بدست آوردند علیه او دست به حملۀ بزرگی زدند که در آن ده ها چین تانک ، چندین هلیکوپتر و افراد کماندو و رزمی خود را گسیل نموده بودند او را که در قریه قره باغی رباط مورد حملۀ خود قرار داده بودند موصوف با جنگ های سنگر به سنگر توانسته بود به ایشان پاسخ بگوید جنگ ، بر عکس تصور روس ها ادامه پیدا کرد و وضعیت جنگ ، روس ها را به خشم آورده بود هر لحظه طیارات روسی با پرتاب بزرگترین و قوی ترین بمب ها عرصه را بالای ایشان تنگ ساخته میرفت ولی پاچای رباط که اسم او هم بالای روس ها سنگینی داشت همراه با رزمنده هاییکه در نواحی اش قرار داشتند همچنان به مقابله خود ادامه میدادند و دست به مقاومت میزدند بعد از سپری شدن ساعت ها جنگ و مقابله نسبت اینکه مهمات ایشان در حال تمام شدن بود و روس ها طوری به محاصرۀ منطقه پرداخته بودند که مجاهدین نمی توانستند خود را به بیرون از حلقۀ محاصره بکشند بعضی اوقات در جنگ ها چنین امری اتفاق می افتید در مناطق کوهدامن و همچنان در آن ساحه، کاریز ها وجود دارد که مردم از آنطریق ، زمین های زراعتی خود را توسط آبی که در آن جاریست آبیاری می کنند وقتی قوماندان مدبر مجاهدین پاچای رباط عرصه جنگ را درحال ذیق شدن دید خواست از ابتکار دیگری استفاده کند که همانا پناه بردن به کاریز و نجات از طریق یکی از کاریز ها به بیرون از حلقه محاصره بود زمانی که مجاهدین اطراف خود را به داخل شدن کاریزی که در نزدیکی ایشان قرار داشت امر نمود و سپس خودش نیز داخل کاریز شد و هدایت داد تا کاریز را با وجود اینکه راه رفتن از یک دهنه تا دهنۀ دیگر آن، خیلی ها طاقت فرسا است بپیمایند تا از دهنۀ طرف مقابل که در بیرون از حلقۀ محاصره قرار داشت خارج شوند ولی روس های مکار اینبار آنجا را نیز در کنترول گرفته بودند وقتی روس ها تخلیه شدن میدان جنگ را مطلع شدند و سپس موجودیت مجاهدین را در آن دهنۀ دیگر کاریز احساس نمودند باور مند به این شدند که مجاهدین، همه به کاریز ها پناه برده اند و در صدد این شدند تا ایشان را وادار به تسلیمی کنند و در دو دهنۀ کاریز قرار گرفتند تا به نحوی بتوانند پیغام خویش را مبنی بر تسلیمی مجاهدین برای آنها برسانند  وقتی روس ها که عاری از هر نوع ترحم و جوانمردی بودند از تسلیمی مجاهدین ناامید شدند با بکار گرفتن و استعمال مواد کیمیاوی و سُمی در دو طرف کاریز همۀ آن مجاهدین و قومندان                                                                                     شجاع شان پاچای رباط را مسموم ساختند تا مجاهدین نتوانند دست به مقابله بزند سپس با پرتاب بمب های دستی آنها در کاریز هدف قرار دادند که در اثر این ترفند شأن به تعداد هفتاد تن از مجاهدین به شهادت رسیدند و باقی مانده ایشان را دستگیر و محبوس نمودند .

که پاچای رباط نیز در زمره مسموم شدگان قرار داشت و هنوز زنده و حیات بود او را پس از شناسائی به میدان بگرام منتقل نمودند و در حبس قرار دادند

مجاهدین و قومندانان مربوط او و سایر قوماندان حزب اسلامی یگانه راه برای رهائی او را از چنگال روس ها تبادله با یک اسیر روسی دانستند و همه در فکر این شدند تا اسیر روسی آیی را بدست بیارند و با او تبادله کنند همان بود که در سایر مناطق تلاش زیاد بخرچ داده شد تا یکی از صاحب منصبان و یا عسکر روسی را دستگیر نموده با او تبادله کنند در میان این تلاش ها قوماندان استاد حیات الله مشهور به معلم هشتن یکی از سران مجاهدین در ولسوالی بگرام توانست یک نفر بریدمن روسی را اسیر نماید و با پیشنهاد تبادله آن صاحب منصب روسی با پاچای رباط با هم به موافقه رسیدند و به این وسیله پاچاه از اسارت روس ها نجات یافت چون موصوف، مورد شکنجه های طاقت فرسا قرار گرفته بود که حتی در اثر شکنجه دندان های وی کشیده شده و باالآخره بعد از اینکه دولت و روس ها نتوانستد او را از عزم و اراده اش که همانا ادامۀ مقابله و مبارزه در برابر بیگانگان روسی و حکومت دست نشانده اش بود منصرف سازند تن به این دادند تا به تبادله اش موافقه نمایند بعد از اینکه از زندان رها گردید سفری به پشاور نمود و آنجا مورد مداوا قرار گرفت و دو باره به جبهه برگشت و  یک سال دیگر همچنان قیادت جبهه مجاهدین رباط را بدوش داشت و سر انجام بعد از اینکه همراه با استاد عبدالصبور فرید از قریه قلعۀ دشت رباط بسوی مرکز قومندانی احمدزی یکی دیگر از مسئولین رباط در حال برگشت بودند در یک کمین ناجوانمردانه که از سوی وابستگان حکومت مزدور و اجنت های قوای شوروی در برابر آنها افراز شده بود مورد انداخت قرار گرفتند که در نتیجه قوماندان پاچا با دو تن از مجاهدین که یکی آن، از همراهان استاد عبدالصبور فرید بود بشهادت رسیدند و شخص استاد عبدالصبور فرید نیز در آن حادثه از ناحیه پا جراحت برداشت بعد از شهادت او جبهه رباط دچار سراسیمگی شد ولی مجاهدین تحت فرمان او عملیات های متعدد بالای قطار های قوای روسی انجام می دادند اسلحه ، مهمات و عراده جات زیاد دولتی را به غنیمت می گرفتند.

جبهۀ رباط با داشتن بزرگ مردانی چون شهید پاچا ، حاجی محمد الماس زاهد عضو دوره … مجلس نمایندگان ، شهید توریالی ، شهید سید امیر برادر پاچا ، شهید غلام حضرت جواز سنگ ، معلم نورحمن ، حاجی محمد طائوس ، معلم حیات الله مشهور به معلم ضعف ، قوماندان احمدزی و ده ها قهرمان سنگر شکن دیگر حماسه آفرینی های زیادی نمود که هر یک از ایشان داستان های جالبی از خود بجا گذاشتند که انشاء الله در نوشتار های بعد به بحث آن خواهیم پرداخت از شهید پاچای رباط دو فرزند به نام های …… و ….. به عنوان وارثین راه او و یادگار او باقی مانده اند الحمد لله جایش  با موجودیت و حضور آندو فرزندانش در میدان های کار زار سیاسی و علمی و فرهنگی خالی نیست که ایشان تحصیلات خود را به پایۀ اکمال رسانیده اند و وظایف اداری ائی را در نظام های بعدی نیز به عهده گرفتند .

آرزومندم الله بزرگ شهید پاچا و سایر رزمندگان میدان های نبرد علیه اجنبی ها را از درجات عالی برخوردار ساخته جنت الفردوس را مآوای شأن بگرداند.

موضوعات مشابه

جواب دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button