حادثهء شهادت صالح العاروری تکرار دیگری از حکایت کتاب تروریزم بین المللی است
حادثهء شهادت صالح العاروری تکرار دیگری از حکایت کتاب تروریزم بین المللی است
ترور؟
روز گذشته صالح العاروری معاون رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس و دو تن ازهمراهان وی در بیروت پایتخت لبنان به واسطهء هواپیمای بدون سرنشین ترور شدند.
هیچ جهتی در اینکه مرتکبِ این ترور اسرائیل است شکی نکرد، و اسرائیل نیز اگر تصریح نکرد تلمیح کرد که این کار را انجام داده است، زیرا در پیوند به حادثهء انفجار مرگبار ایران سخنگوی اسرائیل گفت: ما تبصرهء جز این نداریم که فقط بگوییم تمرکز ما بالای حماس است.
حادثهء شهادت صالح العاروری تکرار دیگری از حکایت کتاب تروریزم بین المللی است.
تروریزم بین المللی یعنی ترورهای که کشورهای ترورکنندهء که مسلمانان را به ترور متهم میکنند، مرتکب میشوند.
ترور چیست؟
نظر به مقررات قانون بین المللی حقوق بشر محروم ساختن یک انسان از حق زندگی به طریقِ خارج از قانون و به هدف انتقام از تأثیر فکری و تأثیر نظامی و تأثیر اقتصادی وی، عمل نامشروع محسوب میشود.
از این جهت تنها دشمن قلمداد نمودنِ یک شخص اجازهء حذف فیزیکی وی را نمی دهد، زیرا اموری از قبیلِ عدمِ محاکمه، وعدم صدور فیصلهء حکم به مرگ از سوی دستگاه قضائی،عدمِ وجودِ قانونِ اعدام در کشورِ ترورکننده،عدمِ وجودِ شخصِ ترور شده در میدانِ محاربه، عدمِ جوازِ نقضِ سیادتِ کشورِ دوم یا سوم که ترور درآن صورت گرفته است،وجودِ افرادِ غیرِ داخل در هدف در ضمنِ هدف، همه از جملهء موارد حقوقیی میباشند که در قانون بین المللی ترور بین المللی حساب میشوند و جرم حساب میشوند.
ترور نظر به حجمِ جهتِ مرتکبِ آن حجیم وضخیم میشود:
ترورهای که جریان های مسلح در درون خاک خود یا حتی بیرون از خاک خود انجام میدهند به حکم اینکه چنین جریانها جایگاه حقوقیی ندارند و خود را در قبالِ مقررات بین المللی و قوانین داخلی کشورِ خود ملزم نمی شمارند از تروری که دولت انجام می دهد متفاوت میشود.
به عبارت دیگر،میان ترور جَناحی وترورِ حزبی فرق است، ترور جناحی اینکه گروپی وگروهی در درون یک حزب شخصی را بر اساس تأثیر سیاسی یا نظامی وی خارج از ساحهء محاربه به قتل می رسانند، در چنین حالتی چنین ترور نباید به حزب نسبت داده شود.
ترور حزبی اینکه یک حزب بر اساس مانیفیست خود إشکالی در حذف فیزیکیی رقیبِ خود و درخلاف با قانونِ دولت نبیند، در چنین حالتی دستگاه قضائی دولت میتواند حزب را به ترور متهم کند.
اما ترور دولتی اینکه دولت خارج از چوکاتِ قانون یعنی بدون طی پروندهء قضائی شخصی را در درون خود ترور کند، اما وقتی این کار را در خاکِ کشورِ دیگر انجام دهد دو جرم را مرتکب میشود که یکی آن نقضِ حریمِ کشورِ دوم میباشد.
وقتی چنین ارتکابِ قتل وقتلها از سوی دولتی صورت گیرد که خود را حامیی حقوق بشر معرفی میکند شکی در فرومایگی چنین کشور وچنین کشورهای مدعیی حقوق بشر، نمی ماند.
سالهای طولانی است که امریکا دیگران را به ترور و تروریزم تهمت می بندد، اما ترورهای پیهم را در ساحاتِ مختلف انجام می دهد.
اقدام اسرائیل به ترورِصالح العاروری بدون چراغ سبز امریکا نیست، بلکه اسرائیل اصلاً چیزی بدون امریکا نیست، اسرائیل یعنی پایگاه نظامی امریکا در فلسطین اشغال شده بیش نیست، ارتش صهیونیست چیزی جز ملیشه های اجاره شده برای بقاء استعمار صلیبی ممتد، بیش نیستند.
اما در تعریف سازمان ملل کیانِ اسرائیل علی الظاهر جدا از امریکا توصیف میشود.
این کیان صهیونیست نه فقط صالح العاروری را بلکه صدها شخص را که اعم از مرد و زن اعم از نظامی و یا ملکی را، تاجر، عالم،مهندس،مخترع را، ترور کرده است.
فقط کسانی را ترور نکرده است که آنجا جاسوس نداشته است،یا مهم نبوده اند، یا کسانی بوده اند که هدفی از اهداف صهیونیزم را نادانسته براورده میساخته اند. یعنی در منطق این مکتب جنایتکار وپلید حق آزادی آنگاه که تابع ان نباشی وجود ندارد.
این کیان صهیونیست تروریست نه فقط صدها فلسطینی از سازمان فتح وحماس وجهاد اسلامی را در خارج از خاک فلسطین ترور کرده است و آنان را در میان خانواده و یا در بستر خوابشان کشته است، بلکه ده ها ادیب ونویسندهء فلسطینی را چه از جریان چپ و یا راست،نیز ترور کرده است، غسان کنفانی نویسنده وشاعر فلسطینی یکی از آن نامها است.
این کیان حقیر که خنزیر بودن کمترین وصف آن است نه فقط فلسطینیان را بلکه هر انسان مسلمانی را که از وی بوی علم ودانش و هسته گذاری دانش بیاید ترور کرده و می کند، چنانکه زنی به نام سمیره موسی را فقط برای اینکه در بخش فیزیک اتمی در امریکا کار می کرد وتصمیم گرفت بقیه عمر خود را در مصر کار کند در امریکا ترور کرد، چندین متخصص مصری وعراقی را ترور کرد، ودر این اواخر چندین متخصص ایرانی را ترور کرد حتی بعضی مهندسین ایرانی را در اثنای طواف در کعبه ترور کرد.
حتی بعضی اشخاصی مسلمانی را که پایان نامهء دکتری خود را در بعضی تکنولوژی های دقیق در بعضی دانشگاه های معتبر دریافت می کنند ترور می کند.
این صرفنظر از نقش این کیان تروریست و مادر تروریستش در ایجاد گروه های دهشت افگنی در جوامع مسلمان نشین که وظیفهء تخریب را به نمایندگی از صهیونیزم اما بنام اسلام انجام می دادند ومی دهند، که انفجارهای اخیر ایران که باعث مرگ وکشته شدن صدها تن شد از همین نوع دهشت افگنی غیر مستقیم صهیونیزم وحامیانش میباشد.
بلی صالح العاروری ترور شد.
اما او در مسیری رفت که آنرا آرزو میکرد، برای آن توشه داشت، توشهء ایمان، توشهء تقوی، توشهء دفاع از نوامیس،چه ناموسی بزرگتر از خاک است؟
آهای وطن فروشانی که باری برای پیش قراولی هاتان برای إشغالهای اوطانتان اظهار پشیمانی هم نمی کنید و بی مزد از سوی اشغالگران رها شده اید و میشوید، از صالح العاروری ها می آموزید؟
مردان هدفمند و با رسالت با توشه در بیشه می نشینند، کفن پوش اند، و مرگشان پایان نیست، مرگشان آغاز دیگریست، آنان با مرگشان قضایا را زنده نگه می دارند، مرگ آنان ختم قضایا نیست.
باری ذبیح الله خان شهید گفته بود: ما هرگز نخواهیم مرد، آنکه می میرد جلاّد لاشخور است.
آری، به قول مولوی:
مشتریی من خدایست او مرا
می کشد بالا که اللهُ اشتری
رهبران یا شهادت طلب اند، یا شهامت طلب اند، گرچند شهادت شهامت است، اما این اتفاق هم می افتد که انسانهای دور از پیامِ شهادت ودرکِ معنای شهادت از بابِ شجاعت و شهامت وجوان مردی سر خود را به نیست کنند، چنین افراد نیز رهبرانی خواهند بود که در تناسب با رهبرانِ راحت طلب و اطلس پوش، هزار مرتبه شرف دارند.
اما درکِ معنای شهادت چیزی دیگریست:
شهادت در راه پاسداری از ملتِ خود وخاکِ خود، چنان پاسداریی که جوهر آن را هویت اسلامی تشکیل دهد، وچنان هویت اسلامی که در آن هر فرد مسلمان چه مرد چه زن حق خود را بیابد، و حقِّ هیچ غیر مسلمانی در سایهء سیطرهء چنان هویت نیز، تلف نشود.
چنین شهادت فقط نصیب انسانهای مؤمن دانشمند میشود.
به تعبیر مولوی:
شکر آنک از دارِ فانی می رهیم
بر سرِ این دار پندت می دهیم
دارِ قتلِ ما براقِ رحلتست
دارِ ملکِ تو غرورو غفلتست.
(من المؤمنین رجال صدقوا ماعاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا)
از مؤمنان مردانی اند که وفا کردند به آن تعهدی که با خدا سپرده بودند،برخی آنان به اجل خود رسیدند وبرخی آنان در انتظار اند،وهیچ تبدیلی نکردند.