نویسنده: محمد نسیم مهدی
می گویند که اگر انسانی در آب غرق شود به هر چوب و خسی دست دراز می کند و آن را به امید نجات محکم می گیرد همین قسم افراد خدا ناباور برای دفاع از افکار و اندیشه پوچ خدا ناباوری خود ها متوسل به چنین چوب ها و خس ها (ترفند ها) می شوند و عامدانه و مغرضانه نخست از یک موضوع صحیح و معقول اسلامی برداشت، تأویل و فهم غلط ارائه میدهند و بعدأ آن را وسیله برای دفاع از عقاید خرافی خود و کوبیدن دین اسلام می سازند و به خورد مردم بی خبر از دین میدهند و آنها را با چنین تدلیس و تزویری از دین و دینداری متنفر می کنند.
یکی از این ها که گاه گاهی سر بالا می کند و مطلبی می نویسد و از طریق عنوان های شناخته ناشده به نشر می رساند همین شخص است که بنام افغانستان آنلاین نیوز مطلب زیر را به نشر سپرده است؛
“ملا ها به نقل از کتاب های عربی می گویند زنان ناقص العقل هستند در حالیکه تهمینه پاینده دخت قهرمانی که اول نمره کانکور در سطح کشور شد. شاید هنوزم احمق های باشند به گپ ملا ها باور داشته باشند.”
این خدا ناباور اشاره به حدیث صحیح می کند که ابو سعید خدری (رض) روایت کرده و از جمله احادیث متفق علیه است. فکر می کنم آن جناب این حدیث را نخوانده است و اگر آن را مطالعه می کرد این چنین مطلب را نمی گفت.
در حالیکه این برداشت او از این حدیث صد در صد برخلاف نص صریح قرآن کریم است:
۱: الله متعال در آیه ۱۹۰ سوره آل عمران چنین فرموده است “مسلمأ در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز برای خردمندان نشانه های (قانع کننده) است.”
در اخیر آیه فوق الذکر کلمه “لَآيٰاتٍ لِأُولِي الْأَلْبٰابِ” آمده است که منظور از خردمندان آن عده زنان و مردان خردمند اند که در مورد آفرینش آسمان ها و زمین و آمدن شب و روز فکر می کنند و این ها را دلایل روشن و قانع کننده بر اثبات وجود خدا می دانند و در آیات ۱۹۱-۱۹۲-۱۹۳ الله متعال بر تفکر و تعقل خردمندانه انسان های خردمند اشاره فرموده است. در آیات فوق الذکر زنان خردمند در پهلوی مردان خردمند قرار گرفته است و الله متعال آن عده انسان های را خردمند معرفی فرموده است که در مورد کتاب تکوینی خدا (جهان هستی) تحقیقات می کنند و در اخیر به این نتیجه می رسند که الله متعال این همه جهان را با این وسعت گسترده که دارند بیهوده نه آفریده است. می گویند الله متعال دو گونه کتاب دارد یکی کتاب تکوینی است یعنی جهان هستی و دوم کتاب کلامی است که شامل همه کتب و صحایف می شود که الله متعال به پیامبران و رسولان خود فرستاده است.
آنهاییکه کتاب تکوینی الله را مطالعه می کنند مانند کسانی اند که کتاب کلامی الله را مطالعه و تحقیق می کنند و دارای همان مقام و منزلت اند. این دو کتاب مکمل همدیگر اند علوم غیر دینی کتاب کلامی الله متعال را تفسیر و تحلیل می کنند و اعجاز علمی و ادبی آن را بیان می کنند و این تفسیر ها و تحلیل ها توسط مردان و زنان خردمند صورت می گیرد بعضی ها فکر می کنند تحقیقات علمی که تا هنوز توسط دانشمندان در مورد کتاب تکوینی (جهان هستی) خدا صورت گرفته که در نتیجه این همه اختراعات و اکتشافات بدست آمده است توسط کفار صورت گرفته است و مربوط به خدا و دین خدا نمی گردد به همین خاطر آموختن آن را ضروری نمی دانند در حالیکه این علوم و این همه اکتشافات و اختراعات محصول مشترک زحمات مسلمانان و غیر مسلمانان از کتاب تکوینی الله متعال است و الله متعال در آیات فوق الذکر به آن عده علما صفت خردمند را میدهد که با مشاهده این همه نشانه ها (آیات خدا) به وجود الله متعال ایمان می آورند و آن آیات را دلایل کافی و قناعت دهنده برای اثبات وجود الله می دانند. این خردمندان آنهای اند که این کتاب خدا را دقیقأ مطالعه می کنند و در اخیر می گویند که الله متعال این همه هستی را بیهوده و بی هدف نه آفریده است پس زنان را ناقص العقل دانستن فهم و برداشت غلط است که خدا ناباوران از حدیث فوق الذکر برای فریب مردم ارائه میدهند.
۲: الله متعال در آیه ۱۹۵ سوره آل عمران به تعقیب مطالب آیات ۱۹۰-۱۹۱-۱۹۲-۱۹۳-۱۹۴ می فرماید “پس پروردگار شان دعای آنان (خردمندان) را اجابت کرد (و فرمود که) من عمل هیچ صاحب عملی از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم.
الله متعال عمل مردان و زنان خردمند را یکسان دانسته است و دعای آن ها را بدون کدام امتیاز بیک جنس ایجابت فرموده و مژده داده است که عمل هیچکدام آنها را بدون تبعیض قبول می کند”
بر اساس دلایل فوق الذکر می توان گفت که در بین زن و مرد هیچ تفاوتی در داشتن عقل و هوش و ذکاوت نیست و آن فراموشی که گاهی به زنان به حالات خاص رخ میدهد و در آیه ۲۸۲ سوره البقره به آن اشاره شده است و زن دیگری را برای بیاد آوردن زن اولی در شهادت های دیون (قرض ها) ضروری دانسته است معلول علت های است که در ذیل به تفصیل به آن می پردازیم؛
انسان ها دارای استعداد های زیاد ذاتی (فطری) هستند مانند قوهٔ (استعداد) تحفظ، قوهٔ (استعداد) تفکر و تعقل، قوهٔ (استعداد) تخیل و قوهٔ (استعداد) خواب دیدن….
اگر مغز را منحیث یک منبع و مخزن ذخیره آب فرض کنیم و حواس پنجگانه (باصره، شامه، سامعه، لامسه و ذایقه) را مانند پنج جوی که از طریق آنها آب (معلومات و اطلاعات) به مخزن (مغز انسان) سرازیر می شوند بدانیم برای ما روشن می گردد که انسان ها نخست از طریق همین پنج حواس با محیط خارج از خود تماس بر قرار می نمایند پس اولین چیزیکه در این مرحله مطرح می شود قدرت تحفظ انسان ها است.
الف؛ قدرت تحفظ
انسان ها زمانیکه از طریق حواس پنجگانه خود از بیرون معلومات و اطلاعات کسب می کنند کوشش می کنند که آنها را حفظ کنند در حفظ معلومات وارده درمغز انسان ها با هم فرق دارند. برای اینکه بهتر بتوانیم درک بهتر و دقیقتر از قوهٔ (استعداد) حافظه داشته باشیم بیک حکایت تاریخی می پردازم:
۱: حکایت امام ترمذی
می گویند امام ترمذی برای فرا گیری احادیث به بغداد رفت و در درس یکی از مشهور ترین شیخ الاحادیث های آن روزگار اشتراک ورزید . استاد در آن درس چهل حدیث را به شاگردان آموخت و همه شاگردان موجود همه احادیث را که استاد به آنها درس داده بود یاد داشت کردند بجز امام ترمذی که کاغذ و هم قلمی در دست نداشت و در ختم درس استاد به امام ترمذی گفت که تو چرا آن چهل حدیث را که درس دادم یاد داشت نکردی؟ امام ترمذی گفت که همه را من در حافظه ام نوشتم، استاد با عصبانیت گفت برخیز و همه را شرح بده. امام ترمذی برخواست همه آن چهل حدیث را همان طوریکه استاد شرح داده بود بیان کرد ، استاد گفت که تو حتمأ کتاب سنن مرا قبلأ خواندهٔ ای این چهل حدیث را از قبل حفظ کرده ای، امام ترمذی گفت: استاد من کتاب سنن شما را مطالعه نکرده ام. استاد متحیر ماند و گفت خوب است من حالا چهل حدیث دیگر را که در کتاب سنن من نیست شرح میدهم و ملاحظه خواهم کرد که تو می توانی آن ها را شرح بدهی، استاد چهل حدیث دیگر را تشریح کرد و گفت برخیز و آنچه را که من درس دادم تکرار کن. امام ترمذی برخواست همهٔ آن احادیث را بدون کم و کاست شرح کرد که همه بر حافظهٔ او متحیر شدند.
۲: می گویند زمانیکه انگلیس ها بر مدرسه دیوبند مسلط شدند مسلمانان ترسیدند که مبادا آنها کتابخانهٔ مدرسه را که از جمله غنی ترین کتابخانه درهمه هندوستان بود به آتش بکشند به همین خاطر نزد ریس دارالعلوم مدرسه دیوبند رفتند و در آن روزگار جناب مولانا انور شاه کشمیری ریس دارالعلوم دیوبند بودند ایشان به آنها گفتند که شما تشویش نکنید که اگر انگلیس ها همه کتاب های کتابخانه را به آتش بکشند من دوباره همه آنها را خواهم نوشت.
از حکایات بالا مشخص می شود که قدرت حافظه (قوهٔ تحفظ) یک استعداد مستقل است که وظیفه اش حفظ مطالب و معلومات است که به مغز وارد می شود. اگر حافظه ضعیف باشد آنچه در مغز وارد می شود زود از مغز پاک می شود.
دانشمندان زیست شناس تحقیقات مفصل در مورد هوش انسان ها نموده اند که از آنجمله زیست شناس انگلیس که گالتون (قرن نوزدهم) نام داشت تعریفی از هوش ارائه کرد: توانایی تمیز دو محرک حسی از یک دیگر را هوش نامند.
او گفت هر کسی بتواند بهتر تفاوت دو محرک حسی را تشخیص بدهد باهوش تر است بعد ار گالتون آلفردبینه یک روان شناس فرانسوی توانایی های عالی ذهن انسان مانند حافظه، ادراک، توجه، تفکر، تخیل، استدلال …. را هوش نامید و با طرح سی (۳۰) سوال این توانایی ها را می سنجید همچنان لویس ترمن یکی از استادان دانشگاه استنفورد مقیاس سنجیش هوش را بنام “استینفورد بینه” گذاشت و نمره های را که از آن آزمون و امتحان بدست می آمد “آی کیو IQ” نامید. گالتون معتقد بود که هوش عبارت است از یک سلسله مهارت های ادراکی و حرکتی که از نسل به نسل دیگر منتقل میشود.
ب؛ قوه تفکر و تعقل (استعداد تعقل)
زمانیکه معلومات توسط قوه حافظه حفظ شد آنوقت زمان آن فرا می رسد که آنها توسط قوه تفکر و تعقل تحلیل و تجزیه شوند این مرحله را علمای مسلمان مرحله ای استنتاج نام گذاری کرده اند.
باز هم برای اینکه بهتر بتوانیم متوجه مستقل بودن قوه حافظه از قوه تعقل شویم به حکایات دیگر متوسل می شویم.
۱: می گویند یک پادشاه قدرتمند وفات می کند و از او تنها یک پسر یک ساله به عنوان وارث تاج و تخت باقی می ماند. وزیران و اراکین دولت در مورد پسر یک ساله اختلاف کردند عدهٔ گفتند که تا بزرگ شدن این طفل وزیر اعظم بر مقام سلطنت بنشیند و کشور را اداره کند.
و در این میان وزیر عاقلی بود او گفت که پسرک یک ساله را امتحان می کنیم اگر هوش و عقل پادشاه شدن را در او دیدیم او را بر تخت سلطنت می نشانیم و ریس الوزرا به نیابت از او امور دولت را مدیریت کند؛ بعضی ها اعتراض کردند که می شود از طفل یک ساله امتحان گرفت؟
وزیر عاقل و دانا گفت آری می توان. وزیر گفت گروه از هنرمندان را می خواهیم که در حضور این طفل آواز خوانی کنند و ساز بنوازند در این وقت ملاحظه می کنیم که اگر طفل به این ها توجه کرد و دقیق شد و احساس خوشحالی به او دست داد ثابت می گردد که این طفل صدای موذون و ساز را می تواند از صدای عادی تشخیص نماید همچنان ثابت می گردد که احساس عالی دارد بنأ در آن صورت او می تواند بعد از بزرگ شدن امور پادشاهی را بخوبی پیش ببرد.
آن طفل در امتحان موفق شد و او را با اکثریت آراء بر تخت سلطنت نشاندند.
۲: می گویند پادشاهی فقط یک پسر داشت که ولی عهد او بود. پادشاه او را به نزد هر عالمی که به شاگردی می گذاشت بعد از چندی آن ها می آمدند و می گفتند که استعداد پسر شما بسیار ضعیف است و نمی تواند چیزی بیاموزد.
بالاخره پادشاه او را نزد یک استاد رمال گذاشت و به رمال گفت که به این پسر علم رمالی را بیاموز. بعد از یک سال آن رمال پسر سلطان را با خود آورد و گفت که من همه علم رمالی را به او آموختم اینک می توانید از او امتحان بگیرید. پادشاه انگشتری داشت او را در مشت خود پنهان کرد و به پسر خود گفت که بگو در مشت من چیست؟ پسر اش رمل را انداخت و گفت آن شی گرد و دایره ئی است و بعد باز رمل انداخت و گفت که میان آن شی سوراخ است و بعد آن پسر به فکر فرو رفت و گفت که در مشت شما سنگ آسیاب است. همهٔ حضار به شمول پادشاه به سخن او خندیدند و پادشاه به پسر خود گفت که تو علم رمالی را آموختی و این علم به تو دو نشانی شی را که در مشت من بود آشکار کرد و تشخیص آن را به عقل تو گذاشت ولی تو فکر نه کردی که آیا سنگ آسیاب در مشت من می گنجد. پادشاه به حضار گفت آموختن علم به قوهٔ حافظه تعلق دارد و تخیل و تجزیه آنچه که توسط علم یعنی معلومات و اطلاعات بدست می آید وظیفهٔ قوه تفکر و تعقل است که با تأسف پسرم از آن محروم است.
ت؛ قوه ای تخیل و قوه ای خواب دیدن در خواب
انسان ها دارای قوه ای تخیل اند و این قوه (استعداد) در انسان ها فرق می کند و در بعضی از انسان ها این قوه بیشتر است . همه ای اختراعات و اکتشافات زادهٔ همین قوه (استعداد) است. اشخاص که در عالم خیال فرو می روند اگر بیدار باشند آن را خیال می گویند و اگر در خواب باشند آن را خواب می گویند. یک شخص نخست به خیال خود چیزی را می سازد و بعدأ آن را ترسیم می کند و بعد او را می سازد قدرت تخیل و تفکر انیشتین به قرار شهادت تاریخ بسیار بالا بوده در حالیکه او از نظر قوهٔ حافظه شخص در سطح بسیار پایین بود و معروف است که در دانشگاه به سختی دروس خود را به انجام رسانده است ولی او آنچه را حفظ می نمود با قدرت تفکر و تخیل قوی که داشت از آن نتایج زیاد بدست می آورد او به اثر همین قدرت تعقل و تخیل خویش نظریه نسبیت خود را که شهرت جهانی یافت ارائه کرد و لقب استاد جهان را برای خود کسب کرد. و فورمول E=mc2 را او کشف کرد که دیگران توسط آن به بمب اتمی دست یافتند . برعلاوه استعداد های که در فوق یادآور شدیم که همه متعلق به عرصه هوش و ذکاوت انسان است انسان ها دارای غرایز فطری متعددی دیگر نیز هستند از قبیل غرایز ترحم، محبت، لطف و مهربانی، عاطفه و قهر و غضب و خشونت طلبی و قتل و غارت کردن، حب مقام و مال، شهوت.
همه زنده جان ها در دنیا جفت (نر و ماده) آفریده شده اند و انسان ها و حیوانات و نباتات همه از طریق یکجا شدن جنس نر و ماده به زندگی خود نسل به نسل قرن ها است که ادامه می دهند اگر در زمین تنها مرد ها زندگی می کردند آنها همه می مردند و نسل شان در زمین باقی نمی ماند به همین قسم زنان نیز چنین می شدند. پس هم مرد و هم زن به تنهایی خود موجود مکمل که بتواند نسل اش ادامه پیدا کنند نیستند لذا هر دو مکمل همدیگر اند یکی به دیگری نیاز دارند و با تفاوت با هم باعث بقأ نسل خود می گردند.
الله متعال برای زنان به دلیل اینکه بتوانند طفل بدنیا بیاورند و او را تربیه کنند اعضای خاص و همچنان غرایز خاص لطف فرموده است.
غریزهٔ عاطفه از جمله موهبت های الهی است که به زنان بیشتر از مردان داده شده است. زنان برای همیشه و در هر حالتی فرزندان خود را دوست می داشته باشند برخلاف مردان که زود خسته می شوند و برای یک شب هم نمی توانند برای آرام ساختن طفل خود بیدار بنشینند ولی زنان این تکالیف را با جان و دل بدون کدام منتی بر اساس فطرت که دارند انجام میدهند . غریزه عاطفه (دوست داشتن زیاد تا حد ایثار و فداکاری) : این غریزه یک نعمت بزرگ الله متعال است که به همه زنده جان ها عنایت فرموده است . همین غریزه مبارک است که باعث بقأ نسل زنده جان ها گردیده و می گردد عاطفه گاهی بر عقل انسان ها خصوصأ بر عقل زنان غلبه می کند غریزه عاطفه مانند غریزه شهوانی است. عاشق همیشه به فرمان غریزه شهوانی خود عمل می کند اگر او مجنون (از عقل بیگانه) می شود و اگر بی قرار می شود به حکم قوهٔ (غریزهٔ) شهوانی است که چنین شوریده حال می شود.
می گویند سلطان جلال الدین اکبر (مغل اعظم) پادشاه هندوستان به پسر اش سلطان سلیم گفت که میدانی که تو ولی عهد من هستی؟ گفت؛ آری. سلطان گفت که پس چرا می خواهی با یک رقاصه قصر من ازدواج کنی و او را ملکه همه هندوستان بسازی؟ سلطان سلیم گفت عقل ام بمن حکم می کند که باید از چنین ازدواجی منصرف شوم و آن را مناسب شان و شوکت من نمی داند ولی سخن عقلم را قلبم قبول نمی کند.
می گویند اقارب نزدیک مجنون برای مجنون گفتند که چرا از عشق دختریکه آنقدر هم مقبول نیست مجنون شده ای بیا او را رها کن و برایت دختری را پیدا خواهیم کرد که نسبت به لیلی مقبول تر باشد. مجنون گفت؛ دختری مقبول تر از لیلی در جهان وجود ندارد او منم و من او هستم.
الله متعال به قلوب همه مادران برای بقأ نسل شان و همه موجودات زنده دنیا چنان غریزه از عشق، محبت و عاطفه نهاده است که همه مادران حاضر اند برای دفاع از فرزندان خود جان های شرین خود را فدا کنند. من کلیپ در یوتوب مشاهده کردم که پرندهٔ بر مار که می خواهد جوجه هایش را بخورد چند بار حمله می کند تا که بالاخره مار او را می کشد.
در بین مردم روسیه حکایتی مشهور از یک مادر است که پسرش عاشق دختری می شود و می خواهد با او ازدواج کند دختر برای اینکه این جوان را امتحان بکند برایش شرط می گذارد و می گوید که تو اگر مادرت را بقتل برسانی و قلب او را برایم بیاوری من با تو ازدواج خواهم کرد. آن پسر احمق می رود مادر مهربان خود را برای رسیدن به معشوق اش می کشد و قلب او را با دو دست می گیرد و به سوی خانه دختر حرکت می کند در نیمه راه پای پسر به سنگی می خورد و می افتد و قلب مادرش هم به زمین می افتد ناگهان آن قلب با یک عالم لطف و مهربانی می گوید پسر جانم مادر ات قربان ات شود غلطیدی افگار (اوگار) نشدی؟ آیا چنین مادری می تواند در این حالت برعلیه پسر اش در محکمه شهادت بدهد؟ آیا بیک نفر زن دیگر در این هنگام ضرورت نیست تا او را یاری نماید. و آنچه را فراموش کرده است به یاد اش بیاورد؟ آنهایکه ندای عقل خود را نمی شوند و به حکم غریزه جنسی مرتکب جرم زنا می شوند و در این کار تا حدی پیش می روند که حتی جان شان به خطر می افتد چرا و به کدام دلیل چنین دیوانه می شوند؟ برای این است که غریزه جنسی آنها بر عقل آن ها حاکم گشته است پس می توان گفت مردان و زنان که مقهور غریزه جنسی خود می شوند ناقص العقل اند؟ نمی توان حکم کرد که آنها در همه حالات ناقص العقل اند بلکه می توان گفت که در حالت ارتکاب جرم عقول این انسان ها مقهور غریزه جنسی شان شده است و در این مقام واقعأ ناقص العقل می شوند. آیا یک مادر می تواند بر مسند قضاوت بنشیند وحکم قصاص فرزند قاتل خود را صادر کند؟ یا برعلیه یکی از اقارب خود شهادت بدهد؟
در مورد مادران (زنان) در مقام شهادت در قضایای خاص دیون ( قرض ها) در آیه (۲۸۲-البقره) بنابر غلبه غریزه عاطفه بر زنان و فراموشی که در این حالت به آنها دست می دهد شهادت دو نفر زن را معادل شهادت یک نفر مرد دانسته است آنهم برای بیاد آوردن زن اول و پیامبر اسلام به دلیل همین آیه زنان را در همین مقام خاص ناقص العقل گفته اند و همچنان به دلیل عادات ماهیانه (حیض) که در این اوقات زنان نمی توانند نماز بخوانند و روزه بگیرند و نسبت به مردان در اجرای عبادات، عبادات کمتر را انجام میدهند پیامبر اسلام فرمودند که زنان ناقص الدین اند. این ناقص الدین بودن تنها در عدم اجرای عبادات در هنگام عادات حیض میباشد نه در ایمان و مسلمانی آنها. در دا شتن ایمان در بین مرد و زن هیچ فرقی نیست. زنان از نظر استعدا د حافظه (قوه تحفظ) استعداد تعقل و استعداد تخیل و خواب دیدن از مردان هیچگونه تفاوتی ندارند همین قسمیکه گاهی مردان و زنان مقهور غریزه جنسی خود می شوند و مرتکب گناه کبیره می شوند زنان گاهی در هنگام شهادت بر اقارب شان و قضاوت بر اقارب نزدیک شان مقهور غریزه فطری و ذاتی عاطفی خود می شوند و بس. این موضوع را پیامبر اسلام بطور موجز و مختصر اشاره فرموده اند که خدا ناباوران با تأویل نادرست و غلط این حدیث را وسیله برای کوبیدن پیامبر خدا و دین اسلام ساخته اند و مغرضانه هر از گاهی از آن استفاده می کنند و به خورد مردم بی خبر از دین میدهند.